[ad_1]
سفرهای تابستانی انجام شد اما با حجمی از عوارض که ناشی از ترافیک، خستگی و ازدحام جمعیت در مسیر و مقصد به واقع دلیل آن چیست؟ مقصر مردم هستند یا مسئولان؟
خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ تنها ده روز تا پایان تعطیلات تابستانی باقی مانده است. خیلی از ایرانیها با آغاز مهر ماه و شروع کلاسهای مدارس و دانشگاهها و از آن طرف شهریور پر از تعطیلی و پایان ماه صفر راهی جادهها شدند و این روزها را تنها غنیمتی برای یک سفر طولانی دانستند. اما چه سفری؟ خیلی از آنها مجبور شدند ۱۴ ساعت مسیر چهار ساعته به شهرهای شمالی را طی کنند.
این روندی است که جادههای کشور خیلی وقتها با آن مواجه میشود: شلوغی بیش از حد و ترافیک و خستگی ناشی و از سفر و در آخر هم پشیمانی از انجام سفر در روزهای پیک.
ولی چرا باز هم تکرار میشود. حتماً اگر در ماههای اخیر باز هم یک تعطیلی میان هفته وجود داشته باشد، جادهها به همین میزان شلوغ میشود.
در نهایت این مردم هستند که به دلیل انجام سفر در این روزهای پیک و ایجاد ازدحام مواخذه میشوند که چرا ننشستهاند در خانه و چرا به محیط زیست آسیب وارد کردند.
آیا باید مردم را مقصر سفر بدانیم؟ چند روز پیش تصویری از ازدحام جادههای شمالی منتشر شد و مسافرانی که سرویس بهداشتی پیدا نکرده بودند و خانوادههایی که در چادر اقامت کرده و چادرشان خیس شده بود. برخی نسبت به این تصاویر واکنش نشان داده و نوشتند: این اسمش مسافرت و گردشگری نیست، بلکه اذیت و آزار خود، خانواده و همچنین ساکنان آن مناطق است. خیلیها مردم را مقصر این وضعیت دانستند و گفتند که چه لزومی دارد به سفر بروند آن هم با این شرایط.
سفرهای انبوه جز ترافیک چه مشکلاتی در پی داشت؟ بر اساس آخرین آمار، استانهای مازندران و گیلان و خراسان رضوی بیشترین تعداد مسافران را به خود اختصاص دادهاند. در این مدت، مشکلاتی مانند کمبود سوخت و ترافیک در این استانها گزارش شد که از نظر حجم بالای سفرها قابل پیشبینی بود. برخی از نانواییها در این استانها به سرعت موجودی خود را از دست میدادند و به سختی میشد نان پیدا کرد.
هر چند که در این مواقع تمام تلاش استانها بر این است که بیشترین توزیع نان وجود داشته باشد. اما سوخت مشکل اصلی مسافران بود. ضمن اینکه ترافیک در میانه راه موجب میشد تا بسیاری از سرویسهای بهداشتی برای ساعتهای طولانی کثیف بماند و رستورانها از پذیرش مسافری که غذا نخریده پرهیز کنند.
برخی از کاربران در روزهای اخیر خبر دادند که شهروندان در شماری از مناطق شمالی با مشکل کمبود آب شرب روبرو شدند آنها اعلام کردند: در شرایطی که «آب شرب و کشاورزی برای بومیان به سختی تامین میشود، در مناطق بسیاری از گیلان شهرکنشینان و صاحبان ویلاهای غیربومی نه تنها مشکل آب شرب نداشته بلکه به راحتی از استخرهای پرآب و امکانات رفاهی خود استفاده میکنند.» برای مثال اهالی روستای رفتگی در شهرستان صومعهسرا با بحران جدی کمبود آب شرب مواجه هستند و مجبورند برای تامین نیازهای روزمره خود به تانکرهای آبرسانی متکی باشند.
همگانی و همه زمانی سفر یک شعار بود
یکی از مسائلی که در حوزه گردشگری بارها و بارها طی سالیان متمادی شعار متولیان در وزارت میراث فرهنگی کنون و سازمان میراث فرهنگی پیشین بوده؛ این است که میبایست توزیع سفر اتفاق بیفتد و همگانی و همه زمانی سفر مهمترین راهکار برای جلوگیری از گردشگری انبوه و ایجاد ازدحام است.
اما کی این اتفاق افتاد؟ چه زمانی متولیان وزارت میراث فرهنگی توانستند طی ادوار مختلف این شعار را اجرایی کنند. به طور حتم سوال از آنها چنین جوابی خواهد داشت: باید با همکاری وزارتخانههای دیگر این اتفاق رقم بخورد. اما چگونه؟
بن بست تعطیلی آخر هفته
راهکار توزیع تعطیلات در طول سال بود. وقتی تعطیلات نوروز دو هفتهای است؛ مردم تنها میتوانند در همین ۱۵ روز یک سفر طولانی بروند. یا اگر یک روز در هفته تعطیل باشد، آنها تعطیلی وسط هفته را به آخر هفته متصل کرده و به سفر میروند. به همین دلیل متقاضی برای سفر بیشتر میشود اما اگر این اتفاق در طول سال چندین بار تکرار شود از حجم سفرها در یک بازه زمانی کوتاه کم خواهد شد و کسی که یک ماه به سفر رفته ماه دیگر به سفر نمیرود یا حداقل مقصد را تغییر میدهد.
تعطیلی ۵ شنبهها از چندین جهت پر فایده بود یکی از آنها تقسیم تعطیلی در طول سال بود. در این باره محمد جهانشاهی کارشناس گردشگری که پیگیر این طرح در وزارت میراث فرهنگی بود در یادداشتی تعطیلات دو روزه را پایانی بر ۷۰ سال یکدندگی گردشگری داخلی دانست و نوشت: تعطیلات دو روزه هفتگی کشور، عامل تحرک در قشر متوسط میشود و این خود عامل بزرگی در باز تولید ثروت و توزیع منابع از کلانشهرها و شهرها به سمت مقاصد پیرامونی به ویژه محیطهای روستایی میگردد.
از آنجا که گردشگری در انواع آن، به عنوان معیشت مکمل، سهم زیادی در نظام برنامه ریزی روستایی مدرن دارد، از تغییر جدید و افزایش تعطیلات، میتوان به عنوان تغییر بزرگ یاد کرد. تغییری که به درستی و هوشمندانه، در اولویت کاری سیاستگذاران گردشگری کشور قرار گرفت و سال ۱۴۰۳ میتواند سال تغییر رویه و برون رفت از دور معمول باشد.
قرار بود با تعطیلی ۵ شنبهها از تعطیلات روزهای دیگر هفته کسر شود و مردم بتوانند در طول سال به سفر بروند. اما در نهایت نمایندگان مردم با آن مخالفت کردند و این طرح رد شد. متولیان وزارت میراث فرهنگی ماندند و یک مسیر بن بست دیگر.
خیلی از ایرانیها به جادههای شمالی سفر میکنند و این جادههای شمالی هستند که همیشه پر ترافیک بوده و بیشترین اتفاقات و تصادفات هم در همین جادهها رخ میدهد. اما در عوض بسیاری از مقاصد خالی از مسافر هستند ولی چرا مسافران مقصدشان را عوض نمیکنند تا در ترافیک نمانند و از سفر خود پشیمان نشوند؟ عدم آگاهی از مقاصد گردشگری متنوع، نبود زیرساخت در مقاصد دیگر یا عوامل ثانوی؟
همه اینها میتواند دلایلی برای این ازدحام باشد.
ایران آب و هوای گرم و خشک و بیابانی دارد، مردم ترجیح میدهند در سفرهای تابستانی به جای خنک بروند. شهرهای شمالی این ویژگی را دارد که میتوانند هم دریا ببینند و هم جنگل و آب و هوای معتدل.
وقتی مقصد میزبان مسافران نیست
به همین دلیل گیلان و مازندران بیشترین مسافر را در این ایام دارد. پس از آن خراسان رضوی است که به دلیل زیارت امام هشتم بسیار مورد اقبال قرار میگیرد.
در این شهرها و جادههایی که منتهی به این استانها میشود بیشترین زیرساخت وجود دارد انواع هتل و اقامتگاه حتی جایگاهی برای چادر زدن. رستورانهای متعدد بین راه و داخل شهر و جاذبههای متعدد گردشگری.
مسافران کمتر مقصدشان را تغییر میدهند. چرا؟ در بسیاری از شهرهای کشور زیرساخت اقامتی و پذیرایی کم است یا اصلاً نیست. استان لرستان شهرهای خوش آب و هوای زیادی دارد. حتی در مواقعی که شهرهای استان مازندران و گیلان شرجی است در این استان آب و هوا بسیار مطلوب است اما این استان هتل ندارد. رستورانها غذای متنوعی ندارند. خدمات بین راهی برای مسافر نیست. از طرفی چند نفر از همین مسافران میتوانند نام ببرند که جاذبههای لرستان چیست؟ کجا این اطلاعات را به دست آوردهاند؟
فرهنگ سازی انجام نشد؛ مردم بی اطلاعند
در طول سال میبایست برنامههای مختلفی برگزار شود تا مردم بیشتر با جاذبههای استانهای دیگر آشنا شوند و در این مواقع تصمیم بگیرند مقصدشان را تغییر دهند.
صدا و سیما و شبکههای اجتماعی بخشی از این رسالت را به عهده دارند و وزارت میراث فرهنگی نیز با برگزاری نمایشگاهها و فرهنگ سازی در این زمینه باید اطلاعات لازم را بدهد.
نگاهی به سایتهای جامع گردشگری که توسط این وزارت خانه راه اندازی شده نشان میدهد که در انجام این رسالت عاجز بودهاند. این وزارت کمتر کتابی یا کمتر سایت دارد که مردم بتوانند برای انجام سفرهایشان به آن مراجعه کنند و اطلاعات لازم را بگیرند.
جیب خالی در سفر
وضعیت معیشتی مردم هم عامل دیگری است که مردم به سفر بروند اما نه در اقامتگاههای رسمی اقامت کنند و نه از رستورانهای بین راهی برای تهیه غذا بهره ببرند. آنها به دلایل مختلف خانواده را به سفر میبرند اما مجبورند در چادر اقامت کنند تا هزینه اقامت ندهند. خودشان مایحتاج شان را تامین میکنند تا هزینه غذای رستورانی ندهند. در آخر هم میتوانند بگویند خانواده را به سفر بردهاند.
در کنار همین افراد کسانی هم هستند که با خودروهای شخصی به ویلاهای خود میروند و جاده را شلوغ میکنند چون حتی اگر بخواهند با حمل و نقل عمومی سفر کنند هم، بلیت هواپیما و قطار کم است یا نیست از طرفی چون هزینه سفرهای خانوادگی با حمل و نقل عمومی بیشتر از یک خودروی شخصی است ترجیح میدهند خودرو را به جاده بیندازند تا بلیت هواپیما بگیرند و برای جابه جایی در مقصد دچار مشکل شوند.
[ad_2]